ماجراهای نی نی من (16)

خیلی وقته که وبلاگ پسری رو آپ نکردم و کلی عذاب وجدان دارم از احتمال فراموشی این روزهای قشنگ در کنار این گل زندگی ام !

پسری این روزها 22 ماهگی رو داره میگذرونه و هر روز شیرین تر از روز قبل . هر روز یه کاری می کنه که نه تنها منو متعجب می کنه بلکه حسین همگان رو هم بر می انگیزه !

بهتره یه مرور اجمالی از این دوره بکنم تا در این دنیای مجازی ثبت شه ؛

---برای تعطیلات عید با برنامه ریزی دوستان و توافق با همدیگه تصمیم گرفتیم راهی شیراز و دیدن دیدنی های شیراز بشیم . این در اصل اولین سفر طولانی مدت پسملم بود . تمام طول راه کنارش نشستم و کلی با هم خوابیدیم و جاده ها رو دیدیم و سربه سر همسری گذاشتیم .

تو مسافرت هم بسیار بچه خوب و اقایی ( به قول خودش آآیی ) بود . انقدر که همسفرامون باهاش کلی بازی می کردن و باهاش همقدم میشن تو بعضی جاها .

--- پسرم امسال برای روز معلم هم به پاس جبران یه بخشی از محبتهای مامان پری در نگهداریش یه دسته گل خوشگل و یه کادوی کوچولو تقدیم کرد .

---اواسط اردیبهشت هم به خاطر تعمیرات خونه پدری باید ساعات بیشتری رو با خاله جون و مامان پری می گذورند تا ما بتونیم با خیال راحت به انجام امور مربوط برسیم .

---خرداد ماه هم یه کم بیماری و کسالت بر من عارض شد که طرحش در اینجا نمی گنجه .

---تیرماه هم به جشن تولد ما نی پسر دوستم دعوت شدم که پسرم حکم ارشد نی نی ها رو داشت تقریبا تو مهمونی . ببینین دیگه چه اوضاعی بوده اونجا . کلی خوش گذورند و گیفت های با مزه ای هم نصیبش شد .

---مرداد ماه هم عمه فرنگی پسرم با کلی سوغاتی های رنگاوارنگ و اسباب بازی های جورواجور اومد دل پسرملی رو برد .

این روزها پسرم تقریبا تمام حرفا رو تکرار می کنه و با گفتن دو سه کلمه منظورشو به ما میرسونه

خیلی خوب علائم شوخی با هر کسی رو می دونه . مثلا ادای بازی هایی که مامانم باهاش انجام میده رو برای من در میاره و می می فهمم تو اون زمان تو فکرش به مامانم داره فکر می کنه .

یه سری کارتای اموزشی هم براش گرفته بودم که به لطف پیگیری های مامانم همشو یاد گرفته و خیلی با مزه ادا می کنه حتی وقتی نمی تون به عکس چراغ بگه چراغ با دست لوستر وسط سالن رو نشون میده که من دیگه اون مواقع در حال غش کردن هستم از ذوقم !

بزودی دوباره سر میزنم و آپ می کنم و موارد جا افتاده رو حتما می نویسم .