ماجراهای نی نی من (15)
پسرم داره 17 ماه و سه هفتگی شو می گذرونه و من اخرین پست سال 90 رو تو وبلاگش می ذارم .
این روزا خیلی خیلی دل ربایی می کنه و شیرین زبونی هاش دل آدمو آب می کنه .مامان پری براش یه دفتر مشق درست کرده و هر روز توش خط خطی می کنه .خیلی با مزه اس !
این روزا حال و هوای عید و خونه تکونیه ! تو تمام مدت به هم ریختگی خونه جاروی اشپزخونه یا تی دست اقا کوچولو هست و داره برامون تمیز کاری می کنه - هر چی میگم بسه دیگه عزیزم خسته شدی داد میزنه که چرا به من میگی بسه ؟!!!
خلاصه ماجرایی داریم باهاش !
امسال برای ایام عید عازم سفریم و کوچمولون رو به سفر شیرا ز می بریم . امیدوارم سفر بی خطری باشه و به خصوص به موشه خونمون خوش بگذره !
حالا کلی دغدغه دارم که وسائل نی نی گولو رو جمع اوری کنم تا تو سفر به مشکلی بر نخوریم ایشالا .
اس فند ماه همچنین اولین سال فوت پدربزرگ هم بود . ان شالله که دعای خیر ایشون همیشه بدرقه این تنها نوه پسری باشه .
نی نی گولوی ما دیگه داره کم کم جیش کردنشو رو به ما حالی می کنه و نمی دونم کی می تونم پروژه پمپر ز گیری رو شروع کنم ؟! البته هنوز تا 3 سالگی جا داره اما باید برای زمان مناسبش با یه دکتر مشورت کنم .
چیزایی که الان پسملی میگه :
برف
می می
جیز
ما =ماست
با = آب
ت = ترقه
در اخر برای همه نی نی ها سال خوبی رو ارزو می کنم و امیدوارم تمام نی نی های دنیا صحیح و سالم و تندرست و خندون و شیطون باشن .
فعلا عزت زیاد تا سال بعد !