ماجراهای نی نی من (13)

و اما پسملی ما 15 ماهگی رو هم به لطف خدا پشت سر گذاشت ،

این اقا کوچولو دومین شب یلدای خودشو خونه مامان پری گذروند و کلی عکسای جینگولی انداخت .

از همون شب هم شروع به راه رفتن مستقل تو مسافت نسبتا بیشتر از قبل کرد .

خلاصه در کتاب اولین های پسملی درج شد که اول دی مصادف با دومین یلدای ایشون نخستین قدمهای مستقل زندگی رو برداشتن .

تو این مدت خیلی دلبستگی ام به این دردونه زندگی ام بیشتر شده یه جور حس عمیق خواستن و دوست داشتن هست .

مامان پری که همه فکر و ذکرش اینه تا این نوه یکی یه دونه زبون باز کنه تا بتونه چیزای بیشتری یادش بده .

خاله کتی هم که همه دنیاش این مرد کوچولو هست و مدام اصرار داره که مثه یه مرد واقعی تربیت شه !

لب مطلب اینکه ان ص د ر ا خان ما شده دنیای همه اطرافیان !

ایشالا زیر سایه لطف و محبت خدا همیشه سالم باشه تا بتونه جوابگوی این همه محبت باشه .

و اینکه پسملی در 15 ماهگی :

مسیر هال تا اشپزخونه رو با ذوق تمام به تنهایی راه میره

تا یه حیون تو تلویزیون می بینه پخ پخ می کنه

به عروسکاش که شکل حیون هم هستن ایضا

همچنان به عینک مامان پری و بابایی اش حمله ور میشه و خنده کنان میزنه زمین

همچنان تختخواب مامانی اش رو اشغال کرده

ماما - بابا - آئیش - علی - ایای - جیز - به به - قاقا - ابه - ....از دایره واژگانشه

فندک اجاق رو برمیداره و پیچ های گاز رو می چرخونه

تا صدای کتری برقی میاد و لیوان چای می بینه میگه جیز !