صدرا صدرا ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

صدرا کوچولو

ماجراهای نی نی من (10)

1390/8/8 12:25
نویسنده : مامان صدرا
166 بازدید
اشتراک گذاری

و اما رسیدیم به مبحث شیرین تولدددددددددد

تولد گل پسری ما 5 مهر بود اما چون وسط هفته بود و منم شاغل نمی تونستیم همون شب براش برنامه ای داشته باشیم ! هفته بعدش هم تولد نی نی یکی از دوستامون بود که بقول شوشو امسال پیش دستی کرده بود و برای اولین بار تو مدت اشنایی مون میخواست برای نی نی اش تولد بگیره .

خلاصه من از قبل یه لیستی از مهمونای احتمالی و غذاهای مورد نظر برای تهیه نوشته بودم .

اول میخواستم یه تولد دوستانه و فامیلی بگیرم اما با مشورت با همسری به این نتیجه رسیدیم که باید تولد رو یا دوستانه بگیریم یا فامیلی !!!

در نتیج مهمونی دوستانه شد !

من از دو سه ماه قبل در تدارک خرید لوازم تزیئنی برای تولد بودم و از هر جا هر چی میدیدم می خریدم و کنار میذاشتم . نسبتا هم چیزای خوبی خریداری شد .

چند روز مونده به تولد پسری رفتیم تیراژه برای پسری خرید لباس و سر راه ظروف یه بار مصرف هم برای پذیرایی راحت تر خریدیم .

لباس و وقتی اوردیم خونه به تن کوچمولون تنگ بود و مجبور بودیم دوباره برای تعویض ببریم و این بار خودشو هم بردیم .

بماند که چقدر حرص خوردیم و در نهایت اون لباسی که بیشتر خوشمون اومد رو نتونستیم بخریم به خاطر بدقولی اقای فروشنده !

منم یه روز مرخصی گرفتم و برای اماده کردن غذاها خونه موندم . مامانم از پسری مراقبت می کرد و من تو اشپزخونه بودم .

صبح تولد هم عموی پسری و خانومش اومدن برای تزئینات تولد که واقعا دستشون درد نکنه .

خلاصه زمان تولد رسید  اقا پسری رو ترگل و ورگل کردیم .

پسری تو تولد خیلی بیقراری نکرد موقع شام هم مثه اقاها خوابید و بعدش بیدار شد و برای عکس و کادو باز کردن نشست رومیز وسط پذیرایی !!!

مهمونی خیلی خوب برگزار شد و من با خستگی زیادی که داشتم از همه چی راضی بودم . پسری هم هدیه های خوبی گیرش اومد .

عمه سهیلا و پسر عمه هم کادوهای تولد رو با پست جوری تنظیم کرده بودن که برای روز تولد رسیده باشه که دست اونها هم واقعا درد دنکنه از این برنامه ریزی و دقت .

میز شام خستگی مو از تنم بیرون کرد چون همه چی اونجور که دوست داشتم شده بود و دوست داشتم واقعا برای اولین تولد نی نی جونم سنگ تموم بذارم .

روز بعد از تولد هم با کمک همسری خونه رو مثه دسته گل تمیز و مرتب کردیم و ظرف و ظروف ها رو جمع اوری کردیم .

اینم از تولد پسری .

پسرم ایشالا 120 سال زندگی خوبی داشته باشی و پله های ترقی رو یکی یکی تو زندگی طی کنی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)